خون شهیدان

احمد بابایی

یک عمر می‌توان سخن از «خون خدا» گفت. اهل ولایت، در بند قحطی مضمون نیستند. خون خدا، قلب اهل ولایت را رها نمی‌کند و تپش این قلب، ضامن حیات طیبه است. در حیات طیبه، در تمام لحظات روز، افقی مهمان اذان است و جز اهل ولایت، همگان در دایره خبث این کره خاکی سرگردانند. صدای اذان در کره خاکی هیچ زمانی خاموش نخواهد شد و در هر ثانیه‌ای در مداری نو، حنجره‌ای سرخ، فریاد شهادت سر خواهد داد و پیداست: حیات، در کره خاکی، مدیون خون خداست.
***
سنگواره‌های اومانیست، نه برای خلع درجه صیاد(ره) به دست شخص «پرزیدنت بنی‌صدر» و نه برای ترور او به دست دوستان قدیمی بنی‌صدر (حتی به اندازه بیانیه محکومیت و یا دقیقه‌ای سکوت) به خود زحمت نداده‌اند. اصولاً «حقوق بشر» برای این فسیلهای کره خاکی، تعریفی به شدت «ضد بشری» دارد. به نظر می‌رسد به رغم تصور حقوقدانهای غفلت‌زده، حقوق بشر و حدود بشر را «خون شهید» معین می‌کند نه اجازه سازمان ملل و گوشه چشم شیطان بزرگ.
***
این سنت خداست که در هر ثانیه از روز در سرزمینی از کره خاکی،‌وقت اذان و شهادت باشد! بعید نیست فلسفه آفرینش خورشید و حکمت کروی بودن زمین و خلق افق برای همین باشد که صدای اذان در تمام آنات کره خاکی به گوش برسد!
***
در روزگاری که مواجهیم با لایکهای علاف به صفحات دیپلماتهای مجازی، صحبت از «شهید» و «خون خدا» در حکم نفسی تازه است برای سینه‌های خفگی زده! از پیش‌بینی «جرج برنارد شاو» می‌توان حدس زد که در باغ شهادت، بسته نمی‌شود. او در مقدمه کتاب (Mohammad the Apostle Allah) می‌نویسد: «من همیشه نسبت به دین محمد (صلی‌الله علیه‌وآله وسلم) به خاطر ویژگی زنده بودن عجیبش شدیداً قائل به احترام هستم! ... من این‌گونه پیش‌بینی می‌کنم که... دین محمد (صلی‌الله علیه‌وآله وسلم) مقبول فردای غرب خواهد بود.» به واسطه نعمت ولایت،‌کفار از اینکه توانایی ایجاد خلل در دین اسلام راداشته باشند مأیوس شدند. و این نص صریح قرآن است: «رضیت لکم الاسلام دیناً» و دوام این رضایت جز به خون شهید امکان ندارد.
***
در قواعد اومانیستی ارتشهای کلاسیک این کره خاکی، اصل بر «نظم ظاهری» است و نگفته پیداست فرآورده‌های دنیای غرب غالباً حاوی ویروسی باطنی است و به تعبیری دیگر، نظم ظاهری ارتشهای کلاسیک، مقدمه لازم نوعی از نظم فکری و نظام اندیشه الحادی است و بدون هیچ لکنتی می‌توانیم این ادعا را از مشاهده نتیجه عملکرد خونبار و مفتضح ارتشهای کلاسیک ابرقدرتهای دنیا فریاد بزنیم. نظامیگری در جوامع غفلت زده، حرکتی غیرقابل بازگشت از نظام عملی الحادی به سوی نظم فکری شیطانی است و البته در خدمت تام و تمام حقوقدانان خداستیز.
***
برای سنگواره‌های اومانیست، «صیاد» تحمل‌ناپذیر بود زیرا او الگوی کامل یک افسر ارتش حزب الله است. در ارتش حزب‌الله، نظم ظاهری از نظم باطنی آغاز می‌شود! و توفیق «صیاد» در این صیرورت هدفمند، خار چشم نفاق بود. سنت‌های الهی در کره خاکی بر این مبنا قرار گرفته است که هر جا و هر زمان شاهد تقابل ارتش کلاسیک اومانیستی با ارتش حزب‌الله باشیم به فضل و رحمت الهی، پیروزی و رفعت از آن کلمه طیبه است همان‌گونه که در سالهای دفاع مقدس و روزهای جنگ مقاومت لبنان و غزه به عینه شاهد بودیم. دنیای غفلت زده خدا ستیز،‌الگوهای موفقیت در معرکه‌های نظامیگری را متعمدانه از میان فرماندهان کشورگشایی انتخاب و معرفی کرده است که هدف، توجیه‌گر وسیله‌اشان بوده است و به همین منوال جاهلانه،‌فرمولهای ماکیاولیستی نظامیگری را شانه به شانه «حق وتو» به اذهان مرعوب حقنه کرده‌اند! انقلاب اسلامی (تحت تأثیر مکتب عاشورا) نوعی دیگر از اسوه‌ها و نوعی دیگر از فرمولها را شناخته و شناسانده است. افرادی چون «صیاد» و «مغنیه»، شهادت را برگ برنده خدا می‌دانند و حیات طیبه را به‌جز در لقاءالله نمی‌بینند و... و به همین دلیل خار چشم دشمنان خدا هستند.
***
اندیشمندان حلقه‌های امنیتی دنیای کفرآلود، برای مقابله با کلمه طیبه و ارتش حزب‌الله، کوره راههای تروریسم را بی‌هیچ شرم و حیایی می‌پیمایند و می‌پندارند با قتل اسوه‌ها دست خداوند بسته خواهد شد!!
***
شهادت مظلومانه «صیاد» در صراط ولایت و بوسه عاشقانه «ولی خدا» بر تابوت او یک جلوه در دو آئینه بود و المؤمن مرآه المؤمن... یک آینه «هدف محوری» را و آینه دیگر «الگوسازی» را نشان دادند و مردم قدرشناس،‌وظیفه خود را در معاشقه این دو آینه ظاهر کردند؛ حجم متراکم جمعیت حاضر در تشییع پیکر «صیاد» سایه‌ای از تشییع روح خدا بود. به تعبیری دیگر،‌اهل ولایت، پشت پای صیاد از بیعتی بی‌نظیر با خون خدا دم زدند و به دم دمی‌های مدعی آن روزگار، ثابت کردند که شهید و شهادت، مجال وحدت ملی و بیعت با خون خداست. آری، نخ تسبیح حسینیه پیر جماران و حسینیه امام خمینی(ره) و حسینیه کوچک خانه شهید صیاد «خون خدا»ست و هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست...
***
حلقه‌های امنیتی دنیای کفر می‌پندارند با قتل اسوه‌ها دست خداوند را می‌بندند و در این خیال باطل، به دو گونه «ترور» مبادرت می‌ورزند: ترور «ظاهری» و ترور «باطنی». ابزار چهارگانه دنیای کفر در این دو گونه از ترور به اختصار عبارت است از:
الف- علم زدگی وحی ستیزانه انتلکتوئل‌هایی که به نام اصلاح و به کام افساد، با تعاریف ترجمه‌ای دم از جامعه مدنی و روشنفکری می‌زدند و شدیداً به «مقدسات»، حساسیت منفی و آلرژی‌های چند بعدی نشان می‌دادند.
مبارزه دائمی این طیف با مقدسات باعث رسوایی همیشگی احزاب و گروههای متکبری شده است که وکالت سیاسی شبه روشنفکران را به عهده گرفته بودند. سخیف‌ترین نوع ترورهای باطنی و معرفتی توسط این فرقه‌های آلوده انجام می‌شود.
ب- مبادی رسمی بین‌المللی که با بسترسازیهای حقوقی و مقدمه‌چینی‌های تاریخی، عربده‌های جاهلانه دفاع از حقوق بشر،‌آزادی و صلح و... سر می‌کشند و در برابر وحشیانه‌ترین فجایع ضد بشری تروریسم، نه تنها دچار خفقان و سکوت شدند بلکه خونخواران بی‌عاطفه را در پناه خویش جای داده‌اند. این مبادی رسمی و بین‌المللی هم در ترور ظاهری و هم در ترور باطنی مؤثر بوده‌اند.
ج- یکی از اساسی‌ترین ابزارهای دنیای کفر در ترورهای دوگانه، «رسانه‌های غفلت زای مکتوب، شفاهی و مجازی» بوده است که هم در فضاسازی و هم در توصیه و هم در فراموشی اجباری ترورهای ظاهری، نقش حیاتی داشته‌اند و هم اصلی‌ترین نقش را در ترورهای باطنی ایفا کرده و ایفا می‌کنند...! پیچیدگی و فراوانی اثرات مخرب رسانه‌های غفلت‌زا هنوز برای بسیاری قابل درک و قبول نیست!
د- گروهک‌ها و فرقه‌های مجهول‌الهویه و معلوم الحال که نمایندگی ذاتی ترور را به واسطه انواع تکفیرها (چه مذهبی و چه سیاسی) به عهده گرفته‌اند. امروزه وهابی‌ها و تکفیری‌های سلفی همان مسیری را ادامه می‌دهند که سازمان منافقین (مجاهدین خلق) برای خویش انتخاب کرده بودند. این فرقه‌های صهیونیستی نیز در هر دو گونه ترور (چه ظاهری و چه باطنی) لحظه‌ای آرام نمی‌گیرند.
***
شهادت صیاد نشان داد که نخ تسبیح قدرت اهل ولایت، «خون خدا» می‌باشد و «شهادت» اهل ولایت،‌خزانه قدرت خداست. بی‌سبب نیست که در دعای قنوت صیادها می‌شنویم «اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی‌سبیلک» زیرا فطرتاً می‌دانند خون شهید، خط آشکاری است که به غبار هیچ فتنه‌ای پوشیده نمی‌شود... شهدا پیش از آنکه در خارک و خون بغلطند فطرتاً به این معنا دست یافته‌اند که شهید در تلاش عاشقانه‌اش برای یافتن خود،‌خدا را خواهد یافت... «حلت بفنائک»... کنار کشیدن از خودها به نفع خداست و این غیرت،‌ هیچگاه از چشم خدا دور نمی‌ماند. همان‌گونه که خط قرمز شهیدان، خون خداست، خون شهیدان، خط قرمز خداست.